بالا و پایین
شنبه 29 شهریور 93 دختر گلم امروز شکر خدا دیگه کامل خوب شدی. اما چون بخاطر واکسن و تب و درد مرتب بغلت میکردم، یکم بغلی شدی. و احتمالا زمان میبره تا از سرت بیفته! دخترکم بعد از اینکه خوب یاد گرفتی راه بری و بدوی یک ماهی میشه که شروع کردی به تمرین بالا و پایین رفتن از پله ها و سراشیبی ها. هر پله یا سراشیبی شما رو مثل آهن ربا به طرف خودش میکشه. و به شدت از این تمرین لذت میبری. از مبل ها و میزهای کنارشون هم که خیلی وقته بالا و پایین میری. دیگه تازگی ها میری روی دسته مبل وایمیسی و تا میبینی من چقدر ترسیدم میدوی میای پایین. این هفته تقلیدت برای تکرار کلمات و حرفهای ما بیشتر شده و سعی میکنی همه چیز رو بگی. بعضی وقتها هم واژه ...